درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • ردیاب جی پی اس ماشین
  • ارم زوتی z300
  • جلو پنجره زوتی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تورک اوغلانین وبلاگی و آدرس yaserashrafzadeh11.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 6116
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


تورک اوغلانین وبلاگی




 

 
ما وقتی به زبان مادری خود فکر می کنیم نه تنها به یک زبان بلکه  به یک مادر فکر می کنیم مادری که ما این زبان را از او یاد گرفته ایم.من وقتی به زبان مادری خود فکر می کنم .به یاد زحمت هایی را که ماردم برای من گشیده است فکر می کنم هیچ فرزندی نمی تواند زحمتهایی را که مادرش برایش گشیده است را جبران کند . وای به حال کسانی را که جواب این زحمات را با پشت کردن به زبان مادری می دهند. زبانی که جزئی از او می باشد هر کس که نخواهد به زبان مادری خود صحبت کند مثل این است که او پا دارد ولی با آن راه نمی رود. شیر مادری حرام کسانی باشد که هیچ توجهی به زبان مادری خود ندارند. آنا سوتی حرامین اولسون آنا دیلی بیلمین. 


شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, :: 19:3 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

 گر یازاریم اولسا یازارام من تورک ائلیننم ،

تورک بایراقی منه کفندئیر

آنا آچدغی دئلیم تورکدور

باشقا بیر سئودام یوخدور

آرازدئیر آخان قانیم

قالدریلیبدئر هارایمدا یان هارایئم



شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, :: 19:1 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

 1- دلي يه هميشه بايرامدي ( براي ديوانه هميشه عيد هست.)
2- پيس تويوخ برك يوموتلار (مرغ زشت تخم هايش سفت است.)
3- كچينين قطوري سر چشمه دن سو ايچر.(بز گر از سر چشمه آب مي خورد .)
4- آدي منيم دادي سنين .( به اسم من ولي لذتش مال ديگران.)
5- يا آدان لايق يا آدينا لايق ( در موقع كادو دادن يا لايق خودت باشد يا لايق طرف )
6- يلانا بورون ، الينن سورون .(خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو )
7- مصاحبين باب ايله ، گورن دسين هابيله .( تو اول بگو با كيان دوستي –من آنگه بگويم كه تو كيستي.)
8- الله داغينا باخار قار ورر .(خاوند به هر كسي به اندازه لياقتش ميدهد، خلايق هرچه لايق .)
9- سارالا سارالا قالماخدان ، قيزارا قيزارا اولماخ ياخشيدي. (مرگ سرخ به از زندگي ننگين است .)
10- هرنه سالار سان آشووا ، اودا چيخار قاشوقووا (تقريبا ، هرچه كني بخود كني – گر همه نيك و بد يا كني .)
11- بالالي قارقا بال يمز . ( همه چيز براي بچه ها )
12- قيزي اولان قيرميزي دون گيمز (همه چيز براي دختر ها )
13- قيز قالدوقجا قيزيلا دونر ( دختر هرچه در خانه پدر باند ارزشش زياد ميشود!!)
14- قره قارقانوندا بالاسي اوزينه خوشدي.(بچه كلاغ سياه هم براي مادرش خوشكل است .)
15- صبريله ن حلوا پيشر اي قورا سنن .(گر صبر كني ز غوره حلوا سازد.)
16- سوز سوزي گتيرر آرشين بزي (حرف ، حرف مي آورد و....)
17- اوزگه آتينا مينن تز دوشر . ( كسي كه سوار اسب ديگري شده زود پياده ميشود .)
18- الچيسي گوني اولانون باشونا كولوم اولار .( خواستگار اگر همسر مرد باشد آن عروس خاك تو سرش ميشود .)
19- باشوا كول ده اله سن اوجا يردن اله(همت بلند دار كه مردان روزگار – باهمت بلند بجائي رسيده اند.)
20- دولنن آياغا داش دگر .(جوينده يابنده است .)



شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, :: 18:55 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

 اوغوز ها (تركمنها)

تركمن نام قومي است ترك در آسياي مركزي اوغوز ها يا تركمنها كه در منابع اسلامي «غز» ناميده شده و از قرن يازدهم ميلادي به نام تركمن معروف شده اند.

زادگاه اصلي اجداد ترك زبانان را تركمنستان، ايران، افغانستان، آذربايجان، ازبكستان، تاجيكستان، تركيه، سوريه، روسيه و عراق تشكيل ميدهند. خاندانهاي قراخانيان، غزنويان، سلاجقه، عثماني، قراقوينلو، آق قوينلو، قاجاريان، صفويان، افشاريان و … نيز اوغوز بودند به اين ترتيب يكي از اقوام ترك ميباشد كه در تاريخ جهان بخصوص در عالم اسلامي نقش مهمي را ايفا نموده اند.

نام تركمن از قرن پنجم هـ (11 م) نخست به شكل جمع فارسي توسط نويسندگان مانند گرديزي و بيهقي استعمال شده به همان معني كه اغز در تركي و غز در عربي و فارسي بكار رفته. غزان نخست در مغولستان سكونت داشتند ودر كتيبه هاي ارخون Orhun متعلق به قرن هشتم ميلادي ذكر ايشان در مغولستان رفته. اغزان مزبور را ترك محسوب داشته اند؛ تركان و تركمانان را فقط در جانب مغــرب ياد كرده اند (نخست با تلفظ To ku mong در دايره المعارف چيني قرن هشتم م) به قول اين دايره المعارف كلمه توكومنگ نام ديگري است كه به كشور Suk tak يعني كشور آلانان اطلاق شده و اينان در آغاز تاريخ ميلادي در مشرق تا مسير سفلاي سير دريا مستقر بودند و آنجا در قرن چهارم هـ (10 م) مقر اصلي غزان بود. به علت مهاجرت هاي تركمانان بسوي مغرب، زبان و قيافه آنان تعديل شد، به قسمي كه بين ايشان و بقيه تركمانان فقط شباهتي مختصر باقي ماند.

مؤلف تاريخ گزيده حمد الله مستوفي در مورد تقسيمات شعب اوغوزان چنين مي نويسد: اوغوز خان را شش پسر و سه ختر بود. دختر ها به دنبال بخت و طالع رفتند و اسمي و رسمي پيدا نكردند ليكن هر پسر چهار فرزند داشته و اين قبايل هر يك به پسري از آن 24 كس كه نبيره گان اوغوز خان بوده منسوب شده اند. بعضي اوغوز خان را افراسياب مي شمارند:

اوغوز ها

اوغوز ها



شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, :: 18:50 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

تو این معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ترک را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی ترک ها را را اسیر کنی . من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت.من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود .  ! این را بدان که ترک هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد.
من درسی به جوانان ترک داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ترک آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ترک با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند . اما تو ای افشین . . . در انتظار روزی باش که همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او فروختی در همین تالار و روی همین سفره سرت را از بدن جدا کند .
مردی که به مادر خود ( میهن ) خیانت کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد . و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:
"وارولسون وطنیم"



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 20:21 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

متن زیر لحظات آخر زندگی بابک را تصویر میکند
_____________________________________________________________

معتصم: ای سگ، چرا در جهان فتنه انگیختی و چرا چندین هزار مسلما ن را کشتی؟

بابک:سکوت


معتصم:4 دست و پایش را ببرید

بابک: در هنگامی که دست اول بابک را می‌بریدند. بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده می‌کرد.


معتصم:چرا چنین میکنی؟

بابک:ه چون خونریزی باعث رنگ پریدگی صورت می‌شود من صورتم را خونین می‌کنم که کسی گمان نکند که بابک ترسی به دل راه داده است

معتصم :چند نفر را کشتی؟

بابک:33 هزار تن از متجاوزان

معتصم:دستور میدهد تا پوست از گاوی با شاخ ها یش باز کردند و بابک را در میان آن پوست گرفتند چنان که هردو شاخ بردو بنا گوش آمد ودوختند و پوست خشک شد.و به سختی جان داد

 



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 20:17 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

  

 

                           

 این تصویر را شاید تابحال ندیده باشید چون این تصویر  در افراد کمی وجود



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

ستار قره‌داغی سومین پسر حاج حسن قره داغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) به دنیا آمد[او از اهالی روستای بی شک (اکنون: سردارکندي ) از توابع ارسباران قره‌داغ آذربایجان بود که در مقابل قشون عظیم محمد علی شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. وی مردم را بر ضد اردوی دولتی فرا خواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملی مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمد علی شاه بیفتد[نیازمند منبع]. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی اش بر می‌گشت. او و دو برادر بزرگ‌ترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب سواری داشتند، اما اسماعیل فرزند ارشد خانواده در این امر پیشی گرفته بود و شب و روزش به اسب تازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری می‌شد، سرانجام او در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شد . اسماعیل به دلیل ارتباط و پناه دادن به فردی به نام قاچاق فرهاد که از مخالفان و ناراضیان بود، توسط عمال دولت قاجاریه کشته شد. این امر کینه‌ای در دل ستار ایجاد کرد و نسبت به ظلم درباریان و حکام قاجاری خشمگین شد[

جوانی

 

ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر می‌خاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به عياري مشغول شد، اما از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد. سپس با میانجیگری پاره‌ای از بزرگان به شهر آمد و چون در جوانی به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از املاک خود را به او می‌سپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستی اش، او را در صف فرهیختگان عصر قرار می‌داد

مقاومت

 

 

مشروطه طلبان تبریز، در عکس ستارخان و باقر خان نیز دیده می‌شوند

او در مدت یازده ماه از ۲۰ جمادی الاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیع الثانی ۱۳۲۷ ق رهبری ِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبریت او انجام گرفت، به طوری که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر می‌شد و درباره مقاومت‌های سرسختانه وی مطالبی انتشار می‌یافت[

پس از ماهها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلستان و محمد علی شاه، از مرز گذشتند به سوی تبریز حرکت کردند و راه جلفا را باز کرد.ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز که به شدت از روسها متنفر بودند، برای رفع بهانهٔ تجاوز روسها تلگرافی به این مضمون به محمد علی شاه فرستادند :

شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است . اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گزارند . ما هرچه می خواستیم از آن در می گذریم و شهر را به اعلی حضرت می سپاریم . هر رفتاری که با ما می خواهند بکنند و اعلی حضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خوار و بار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند.

.محمد علی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد اما روسها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی الثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به قنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست بیرقی از کنسول خانه خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: «ژنرال کنسول، من می‌خواهم که هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم.»]


پس از عقب نشینی قوای روس مردم شهر به رهبری ستارخان در برابر حاکم مستبد تبریز رحیم خان قد علم کردند و او را از شهر بیرون راندند، اما اندکی بعد ستارخان در زیر فشار دولت روس، دعوت تلگرافی ِ آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و جمعی از ملیون را پذیرفت و با لقب سردار ملی به سوی تهران حرکت کرد. در این سفر باقرخان سالار ملی نیز همراه او بود[

 

 

تصویر دیگری از ستارخان

هدف دولت مشروطه از این اقدام که به بهانه تجلیل از ستارخان و باقرخان صورت گرفته بود در واقع کنترل آذربایجان و خلع سلاح مجاهدین تبریز بود. روز شنبه ۷ ربیع الاول سال ۱۳۲۸ق در شب عید نوروز، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر از جمله یپرم خان ارمنی برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان درمیان هلهله جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حرکت کردند. در بین راه نیز در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و کرج استقبال باشکوهی از این دو مجاهد راستین آزادی به عمل آمد و هنگام ورود به تهران نیمی از شهر برای استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسیر چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزیینات، و طاق نصرت‌های زیبا و قالی‌های گران قیمت و چلچراغ‌های رنگارنگ گستردند. در سرتاسر خیابان‌های ورودی شهر، تابلوهای زنده باد ستارخان و زنده باد باقرخان مشاهده می‌شد. تهران آن روز سرتاسر جشن و سرور بود. ستارخان پس از صرف ناهار مفصلی که در چادر آذربایجانی‌های مقیم تهران تدارک دیده شده بود به سوی محلی که برای اقامتش در منزل صاحب اختیار (محلی در خیابان سعدی کنونی) در نظر گرفته بودند رفت. او مدت یک ماه مهمان دولت بود، اما به دلیل وجود سربازان و کمی جا دولت، محل باغ اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان و یارانش اختصاص داد. پس از چند روزی که نیروهای هر دو طرف در محل‌های تعیین شده اسکان یافتند مجلس طرحی را تصویب نمود که به موجب آن تمامی مجاهدین و مبارزین غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او می‌بایست سلاح‌های خود را تحویل دهند. این تصمیم به دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور مرحوم سید عبدالله بهبهانی و میرزاعلی محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفته شده بود.، اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری کردند. به تدریج مجاهدین دیگری که با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مرکزی شد. سردار اسعد به ستارخان پیغام داد که «به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید.»، اما باز یاران ستارخان راضی به تحویل سلاح نشدند[

مرگ

آرامگاه ستارخان در جوار بقعه عبدالعظیم حسنی در شهر ری

بعدازظهر اول شعبان ۱۳۲۸ق قوای دولت مشروطه، که جمعا سه هزار نفر می‌شدند به فرماندهی یپرم خان، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیه وقت باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چند بار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. در این جنگ قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تیر استفاده کردند و به فاصله ۴ ساعت ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند. ستارخان راه پشت بام را در پیش گرفت، اما در مسیر پله‌ها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود. اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صحصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند (۳۰ رجب ۱۳۲۸ق)[

بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، اما معالجات به جایی نرسید و در تاریخ ۲۸ ذی الحجه ۱۳۳۲هـ. ق (۲۵ آبان ۱۲۹۳ش/ ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴م) در تهران درگذشت و برخلاف وصیتش، در باغ طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری درحالی که هزاران هزار تهرانی با چشمانی گریان جنازه او را تشییع می‌کردند به خاک سپرده شد.[ او هنگام فوت حدود ۵۳ سال داشت.  

 

 

 

 

آرامگاه ستارخان  

 

 

روحش شاد



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 20:2 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

شهريار در كودكي از محضر پدر دانشمند خود استفاده كرده و تحصيلات مقدماتي را با قرائت گلستان پيش او فرا گرفت. و در همان اوان با ديوان خواجه الفتي سخت يافت، بعد از اينكه تحصيلات متوسطه را در مدرسه " فيوضات " و " متحده " به پايان رساند. ‌در سال 1300 به تهران رفته و دنباله تحصيلات خود را در مدرسه " دارالفنون " ادامه داد، تا اينكه در سال 1303 وارد مدرسه طب شده و مدت پنج سال در اين دانشكده به تحصيل مشغول بود. ولي روحيه مخصوصش كه اصلا با پزشكي و مخصوصا با جراحي سازگار نبود او را از تحصيل پزشكي باز مي‌دارد و چنانكه خودش مي‌گويد: بعد از هر عمل جراحي كه انجام مي‌دادم احساس ضعف مي‌كردم و حالم به هم مي‌خورد.

بعد از ترك تحصيل در رشته پزشکي به خراسان رفته و به ديدار كمال الملك نقاش معروف، نائل آمده و شعري نيز به عنوان " زيارت كمال‌الملك " به همين مناسبت دارد. تا سال 1314 در خراسان بوده و بعد از بازگشت از خراسان به كمك دوستانش وارد خدمت بانك كشاورزي شده، در سال 1316 حادثه ناگواري در زندگيش رخ داده و آن مرگ پدرش بود.

استاد شهريار در سن 82 سالگي در بيمارستان مهر تهران دارفاني را وداع و پيکرش به تبريز برده شد و طبق وصيتش در مقبرة الشعراى تبريز با تشييع بيش از 40 هزار نفر به خاک سپرده شد. با اعلام عزاى عمومى در سراسر آذربايجان مردم آذربايجان در احترام و تکريم استاد سنگ تمام گذاشتند



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 19:49 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

 

نوشابه بخرید، اما نخورید

 

! ! !

نوشابه کولا یا همون نوشایه سیاه خودمون یکی از پر مصرف‌ترین و البته مضرترین نوشیدنی‌های دنیاست. سال‌هاست سازمان‌های بهداشتی و در.
نوشابه کولا خارج از بدن می‌تونه مفید باشه. مثلا می‌تونه دوست خوبی برای ماشین‌تون باشه. یه تیکه فویل آلومینیومی رو مچاله کنید و تو نوشابه سیاه فرو کنید، بعد فویل رو روی زنگ‌زدگی سپر ماشین بمالید تا از بین بره. یا برای یخ‌زدایی شیشه جلوی ماشین ازش استفاده کنید. لک بدمنظره روغن ماشین روی موزائیک رو هم می‌تونید با یه قوطی کولا پاک کنید.
حالا که با نوشابه سراغ ماشین رفتید، بقیه بطری رو دور نریزید. برای اینکه چمن‌های سرسبزتری داشته باشید ماهی یه بار روی چمن نوشابه بپاشید.
برای پاک کردن درز بین کاشی‌ها از نوشابه سیاه استفاده کنید.
اگه از آخرین هنرنمایی آشپزی‌تون یه تابه سوخته به یادگار مونده، توش نوشابه بریزید و بذارید بجوشه و تکه‌های سوخته رو از تابه جدا کنه. از همین روش برای از بین بردن رسوب کتری و سمار هم می‌شه استفاده کرد.
دو لیتر نوشابه برای پاک کردن رسوب و زنگار یه استخر کافیه. بذارید نوشابه و آب یه روز تو استخر بمونه و از نتیجه لذت ببرید.
کولا لکه ماژیک رو به راحتی از روی فرش و دیوار پاک می‌کنه. بعد از لکه‌بری با نوشابه، با آب و صابون محل لک رو بشورید و خلاص!
یکی از مصیبت‌های دنیا چسبیدن آدامس به لباس و بدتر از اون چسبین‌ش به موی سره. اما نوشابه سیاه می‌تونه به راحتی اونو از هر سطحی جدا کنه.
یه کار دیگه که می‌تونید با نوشابه بکنید حالت دادن به موهای فر و مجعدتونه. اول موهاتون رو با نوشابه خیس کنید و بعد از چند دقیقه بشوریدش. اگه نمی‌خواهید رنگ موهاتون تیره‌تر بشه از نوشابه رژیمی استفاده کنید.
خب! حالا خودتون قضاوت کنید. چیزی که می‌تونه از روغن موتور تا رسوب آهک رو از بین ببره، با دندون و معده‌ و دستگاه گوارش‌تون چیکار می‌کنه؟

سلامتی شما آرزوی ماست









مانی درباره مضرات مصرف نوشابه حرف می‌زنن، اما اقلا گوش ما ایرانی‌ها بدهکار نیست و می‌خواهیم همچنان بزرگ‌ترین مصرف کننده نوشابه باشیم



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 20:32 ::  نويسنده : yaser ashrafzadeh__hadi gohari

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد